1- آواز و آوا در شاهنامه

ساخت وبلاگ

دوشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۲ - 1:48 - علی رضا نقش نیلچی -

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر

... گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست

تو گویی دو گوشم پر آواز اوست

علی را چنین گفت و دیگر همین ...

۲

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - در داستان ابو منصور

... خداوند رای و خداوند شرم

سخن گفتن خوب و آوای نرم

مرا گفت کز من چه باید همی ...

۳

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود

... به دل گفتم این خواب را پاسخ است

که آواز او بر جهان فرخ است

بر آن آفرین کو کند آفرین ...

۴

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱

... همی گفت با هر کسی رای خویش

جهان کرد یک سر پر آوای خویش

کیومرث زین خود کی آگاه بود ...

۵

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

... بفرمودشان تا نوازند گرم

نخوانندشان جز به آواز نرم

چنین گفت کاین را ستایش کنید ...

۶

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

... ز فرمان تن آزاده و ژنده پوش

ز آواز پیغاره آسوده گوش

تن آزاد و آباد گیتی بر اوی ...

... به فرمان مردم نهاده دو گوش

ز رامش جهان پر ز آوای نوش

چنین تا بر آمد بر این روزگار ...

۷

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴

... همی پروراندت با شهد و نوش

جز آواز نرمت نیاید به گوش

یکایک چو گیتی که گسترد مهر ...

۸

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

... که چون کاوه آمد ز درگه پدید

دو گوش من آواز او را شنید

میان من و او ز ایوان درست ...

... بدان بی بها ناسزآوار پوست

پدید آمد آوای دشمن ز دوست

همی رفت پیش اندرون مرد گرد ...

۹

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

... شنید آن سخن کارزو کرد مرگ

به دشنام زشت و به آواز سخت

شگفتی بشورید با شوربخت ...

۱۰

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲

... مهان پیش او خاک دادند بوس

ز درگاه برخاست آوای کوس

دمادم برون رفت لشکر ز شهر ...

۱۱

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

... نهفته بجستی همه رازشان

شنیدی همه نام و آوازشان

ز دهقان پر مایه کس را ندید ...

۱۲

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

... ز چندان گرانمایه گرد دلیر

خروشی برآمد چو آوای شیر

سپهریست پنداشت ایوان به جای ...

۱۳

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۲

... چو چشم و دل پادشا باز شد

سپه نیز با او هم آواز شد

نیا تخت زرین و گرز گران ...

۱۴

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۴

... یکی لشکر آراسته چون عروس

به شیران جنگی و آوای کوس

به تور و به سلم آگهی تاختند ...

۱۵

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

... همه دانش و داد دادن بسیچ

بگفت این و برخاست آوای کوس

هوا قیرگون شد زمین آبنوس ...

۱۶

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶

... پرستنده آگه شد از راز او

چو بشنید دل خسته آواز او

به آواز گفتند ما بنده ایم

به دل مهربان و پرستنده ایم ...

۱۷

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۷

... سپهبد پرستنده را گفت گرم

سخنهای شیرین به آوای نرم

که اکنون چه چارست با من بگوی ...

۱۸

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۸

... که چون بودتان کار با پور سام

بدیدن بهست ار به آواز و نام

پری چهره هر پنج بشتافتند ...

۱۹

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹

... پدید آمد آن دختر نامدار

دو بیجاده بگشاد و آواز داد

که شاد آمدی ای جوانمرد شاد ...

... برنجیدت این خسروانی دو پای

سپهبد کزان گونه آوا شنید

نگه کرد و خورشید رخ را بدید ...

... نماید مرا رویت اندر نهان

کنون شاد گشتم به آواز تو

بدین خوب گفتار با ناز تو ...

۲۰

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۰

... سنان گر بدندان بخاید دلیر

بدرد ز آواز او چرم شیر

گرفتار فرمان یزدان بود ...

۲۱

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۲

... پر اندیشه شد جان سیندخت ازوی

به آواز گفت از کجایی بگوی

زمان تا زمان پیش من بگذری ...

۲۲

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

... ز من چون بدیشان رسید آگهی

از آواز من مغزشان شد تهی

به شهر اندرون نعره برداشتند ...

... سراسر سوی رزم کردند رای

چو بشنید کاکوی آواز من

چنان زخم سرباز کوپال من ...

۲۳

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷

... بیامد گرازان به درگاه سام

نه آواز داد و نه برگفت نام

به کار آگهان گفت تا ناگهان ...

۲۴

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱

... که شاه و سپه ماند اندر شگفت

به آواز گفتند گردنکشان

که مردم نبیند کسی زین نشان ...

۲۵

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۴

... چه سرخ و سپید و چه زرد و بنفش

چه آوای نای و چه آوای چنگ

خروشیدن بوق و آوای زنگ

تو گفتی مگر روز انجامش است ...

... سخنهای دیرینه کردند یاد

همه شهر ز آوای هندی درای

ز نالیدن بربط و چنگ و نای ...

۲۶

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۵

... نیارد گذشتن به سر برش ابر

از آواز او چرم جنگی پلنگ

شود چاک چاک و بخاید دو چنگ ...

... ببیند بر و بازوی و یال اوی

ز آواز او اندر آید ز پای

دل مرد جنگی برآید ز جای ...

۲۷

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۷

... خروشیدن تازی اسپان و پیل

همی رفت آواز تا چند میل

یکی ژنده پیلی بیاراستند ...

... همی بر سر و چشم او داد بوس

فروماند پیلان و آوای کوس

سوی کاخ ازان پس نهادند روی ...

... به رنجی نبستند هرگز میان

بخوردند باده به آوای رود

همی گفت هر یک به نوبت سرود ...

۲۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴

... بشد بارمان تا به دشت نبرد

سوی قارن کاوه آواز کرد

کزین لشکر نوذر نامدار ...

۲۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۵

... که تاجش ز اختر پر از گرد بود

چو از دشت بنشست آوای کوس

بفرمود تا پیش او رفت طوس ...

۳۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۶

... ز بهر بنه رفت گستهم و طوس

بدانگه که برخاست آوای کوس

بدین زودی اندر شبستان رسد ...

۳۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۸

... برفتند گردان پرخاشجوی

ز قلب سپه ویسه آواز داد

که شد تاج و تخت بزرگی به باد ...

۳۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۲

... بغرید رستم چو شیر ژیان

از آواز او خیره شد مادیان

یکی مشت زد نیز بر گردنش ...

شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب...
ما را در سایت شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aliarnn4 بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:24