شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب

متن مرتبط با «شاهنامه» در سایت شاعر منوچهری :دفتر شعر دیوان اشعار (قصاید و قطعات) در وصف شراب نوشته شده است

شاد و دانش در شاهنامه

  • فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲ ... نه چون بخت تو چرخ گردان شنید همه ساله پیروز بادی و شاد سرت پر ز دانش دلت پر ز داد ... ۱۱۳ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱ ... به رستم چو برخواند نامه دبیر بدان شاد شد مرد دانش پذیر ۱۶۴ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۹ ... ... شهنشاه گوید که از رنج من مبادا کسی شاد بی گنج من مگر مرد با دانش و یادگیر ..., ...ادامه مطلب

  • .... شاد کرد در شاهنامه

  • دوشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ - 0:54 - علی رضا نقش نیلچی - فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲... بسی باد چون او دگر شهریارکز آباد کردن جهان شاد کردجهانی به نیکی از او یاد کردفردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۵زمین را ببوسید و دل شاد کردز هر غم دل پاک آزاد کرد۵۲فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰... بگویش که هر چند من سالخوردبدم پاک یزدان مرا شاد کردفردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۶... بسی زر و گوهر بر ایشان فشاندبه رامش دل خویشتن شاد کرددل راد مردان پر از یاد کرد ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳... دگر آنک از روشنک یاد کرددل ما بدان آرزو شاد کردفردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۳۸... که روشن روان بادی و تن درستسکندر دل از مردمان شاد کردز راه بیابان تن آزاد کرد ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۹... تهی دست را مایه دادی بسیبدو شاد کردی دل هرکسیهمان کودکان را به فرهنگیان ...... ز دادش جهان یکسر آباد کرددل زیردستان به خود شاد کردجهاندار چون گشت با داد جفت ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹... بکوشید و ویرانی آباد کرددل زیردستان بدان شاد کردچو مهتر یکی گشت شد رای راست ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود... چو این بومها یکسر آباد کرددل مردم پر خرد شاد کرددرم داد با لشکر نامدار ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود... درم داد و آن لشکر آباد کرددل مردم کینه ور شاد کردفرستاده ای خواند شیرین زبان ...… بدان پهلوان دل همی شاد, ...ادامه مطلب

  • 21-شاد در شاهنامه

  • ۳۰۰ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۱ ... فریبرز کاوس شادان برفت بنزدیک خسرو بسیچید و تفت ... ... همی بود با رامش و می بدست یکی شاد و خرم یکی خفته مست فرستاده آمد ز هر کشوری ... ... بسی آفرین کرد بر پهلوان که او باد شادان و روشن روان ۳۰۱ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۳ ... فریبرز نزدیک رستم رسید بدل شاد با خلعت شهریار بدو اندرون تاج گوهر نگار ازان شادمان شد گو پیلتن بزرگان لشکر شدند انجمن ..., ...ادامه مطلب

  • 22-شاد در شاهنامه

  • ۳۲۱ فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۳ ... شومشان یکایک به دام آورم بخندید گودرز و زو شاد شد رخش تازه شد وز غم آزاد شد ... ... نخواهی همی بود همداستان که باشم به تو شادمان یک زمان کجا رفت خواهی بدین سان دمان ... ... چو نیکی دهش بخت پیروز داد بباید نشستن به آرام و شاد به پیش زمانه چه تازی سرت ... ... که با من چه کرد اندر آن گستهم غم و شادمانیش با من به هم ورایدون کجا گردش ایزدی ... ... بر او آفرین کرد و اندر گذشت که پیروز بادی و شاد آمدی مبیناد, ...ادامه مطلب

  • 23-شاد در شاهنامه

  • ۳۳۸ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۵ ... بدو دارد آباد روی زمین چو باز آمد او شاد و خندان شدم نیایش کنان پیش یزدان شدم ... ۳۳۹ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۰ ... برآرم نهان کرده آواز خویش شما بازگردید پیروز و شاد بد اندیشه بر دل مدارید یاد ... ۳۴۰ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲ ... جز آنست کیخسرو ای پهلوان که دیدی تو شاداب و روشن روان شده کوژ بالای سرو سهی ..., ...ادامه مطلب

  • خرم و مست در شاهنامه

  • فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ ... بدان مستی اندر دهد سر بباد ترا روز جز شاد و خرم مباد فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹ ... ببودند یک هفته با می به دست گهی خرم و شاددل گاه مست به هشتم ره آورد پیش آورید ... فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۶ ... بگفت این و زان جایگه برنشست به ایوان خرم خرامید مست بخفت آن شب تیره در بوستان ... فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۲ ... همی بود بهرام تا گشت مست چو خرم شد اندر عماری نشست بیامد به, ...ادامه مطلب

  • رنج  راه دراز در شاهنامه

  • جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ - 5:9 - علی رضا نقش نیلچی - فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱... بدو گفت طوس ای گو سرفرازکشیدی چنین رنج راه درازز بهر بزرگان ایران زمینبرآرامش این رنج کردی گزینهمه سر به سر نیک خواه توایم ...۴۶فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲... بر خویش بر تخت بنشاختشبپرسیدش از رنج راه درازز گردان و از رستم سرفراز ...۸۴فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸... که دادار گیتی چه افگند بنهمان خواب گودرز و رنج درازخور و پوشش و درد و آرام و ناز ...... سراسر به ویرانی آورد رویدل خسرو از درد و رنجش بسوختبه کردار آتش رخش برفروختبدو گفت کاکنون ز رنج درازترا بردهد بخت آرام و ناز ...... یکی بارگی گشت و بنمود رویکنون جان خسرو شد و رنج منهمین رنج بد در جهان گنج منچو یک نیمه ببرید زآن کوه شاه ...... که اهریمن آمد بر این جوانکنون رفت و رنج مرا باد کرددل شاد من سخت ناشاد کرد ...... پر از خون رخ از درد خسته جگرچنین گفت با گیو کای برده رنج ببین تا ز گوهر چه خواهی ز گنج ...... همه پاسبانیم و گنج آن تستفدی کردن جان و رنج آن تستزمین از تو گردد بهار بهشت ...... برفتند بیدار دو پهلوانفرنگیس با رنج دیده پسربه خواب اندر آورده بودند سرز پیمودن راه و رنج شبانجهانجوی را گیو بد پاسباندو تن خفته و گیو با رنج و خشمبه راه سواران نهاده دو چشم ...۸۵فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹... به گیو آن زمان گفت کای سرافرازکشیدی بسی رنج راه درازچنان دان که این پیرسر پهلوان ...فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱... به نومیدی از جنگ گشتند بازنی, ...ادامه مطلب

  • رنج  راه در شاهنامه

  • جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ - 5:40 - علی رضا نقش نیلچی - فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱... بدو گفت طوس ای گو سرفرازکشیدی چنین رنج راه درازز بهر بزرگان ایران زمینبرآرامش این رنج کردی گزینهمه سر به سر نیک خواه توایم ...۴۶فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲... بر خویش بر تخت بنشاختشبپرسیدش از رنج راه درازز گردان و از رستم سرفراز ...۵۱فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰گرفتش به آغوش کاووس شاهز زالش بپرسید و از رنج راهبدو گفت پنهان ازین جادوان ... ۵۳فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۲ببردند فرهاد را نزد شاهز کاووس پرسید و ز رنج راهپس آن نامه بنهاد پیش دبیر ...فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲... بهر دو سپهبد چنین گفت شاهکه کوتاه شد بر شما رنج راهبرین داستان بگذارنیم روز ...فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹... به گیو آن زمان گفت کای سرافرازکشیدی بسی رنج راه درازچنان دان که این پیرسر پهلوان ...۸۷فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱... به نومیدی از جنگ گشتند بازنیامد بر از رنج راه دراز۱۲۱فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۹ز دربان نباید ترا بار خواستبه نزد من آی آنگهی کت هواستازان پس بپرسیدش از رنج راهز ایران و توران و کار سپاه فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۵... دو هفته همی بود با یوز و بازغمی بود از رنج راه درازسه فرزند پرمایه را چشم داشت ... ۲۵۹فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستا, ...ادامه مطلب

  • آواز نرم در شاهنامه

  • یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۲ - 0:1 - علی رضا نقش نیلچی - فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث... بفرمودشان تا نوازند گرمنخوانندشان جز به آواز نرمچنین گفت کاین را ستایش کنید ...فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴... همی پروراندت با شهد و نوشجز آواز نرمت نیاید به گوشیکایک چو گیتی که گسترد مهر ...فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴... بدو بگرود شهریار جهانهمان به که با او به آواز نرمسخن گویم و دارمش چرب و گرم ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۱... بود آشکارای او چون نهاندگر آنک دارند آواز نرمخرد دارد و شرم و گفتار گرم ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اورمزد » بخش ۲... روانت خرد باد و دستور شرمسخن گفتن خوب و آواز نرمخداوند پیروز یار تو باد ...۱۵۷فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نرسی بهرام » پادشاهی نرسی بهرام... که ما را فزونی خرد داد و شرمجوانمردی و داد و آواز نرمهمان ایمنی شادمانی بود ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۶... کنیزک همی خواستی شیر گرمنهانی ز هرکس به آواز نرمچو کشتی یکی جام برداشتی ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۱۳... فرستاده ای جست بارای و شرمکه دانش سراید به آواز نرمدبیری بزرگ و جهاندیده ای ...۱۶۴فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱... بدان کارها تیز بشتافتیبه گفتار گرم و به آواز نرمفرستاده را راه دادی به شرم ...۱۶۵فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۲... سخن گوی وز مردم کاردانبگفتند هریک به آواز نرمکه ای شاه باداد و با رای و شرم ...فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۶... یکی مرد پیرست با رای و شرمسخن , ...ادامه مطلب

  • 1- آواز و آوا در شاهنامه

  • دوشنبه سی ام بهمن ۱۴۰۲ - 1:48 - علی رضا نقش نیلچی - فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر... گواهی دهم کاین سخن ها ز اوستتو گویی دو گوشم پر آواز اوستعلی را چنین گفت و دیگر همین ...۲فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۱ - در داستان ابو منصور... خداوند رای و خداوند شرمسخن گفتن خوب و آوای نرممرا گفت کز من چه باید همی ...۳فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود... به دل گفتم این خواب را پاسخ استکه آواز او بر جهان فرخ استبر آن آفرین کو کند آفرین ...۴فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱... همی گفت با هر کسی رای خویشجهان کرد یک سر پر آوای خویشکیومرث زین خود کی آگاه بود ...۵فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث... بفرمودشان تا نوازند گرمنخوانندشان جز به آواز نرمچنین گفت کاین را ستایش کنید ...۶فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱... ز فرمان تن آزاده و ژنده پوشز آواز پیغاره آسوده گوشتن آزاد و آباد گیتی بر اوی ...... به فرمان مردم نهاده دو گوشز رامش جهان پر ز آوای نوشچنین تا بر آمد بر این روزگار ...۷فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴... همی پروراندت با شهد و نوشجز آواز نرمت نیاید به گوشیکایک چو گیتی که گسترد مهر ...۸فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷... که چون کاوه آمد ز درگه پدیددو گوش من آواز او را شنیدمیان من و او ز ایوان درست ...... بدان بی بها ناسزآوار پوستپدید آمد آوای دشمن ز دوستهمی رفت پیش اندرون مرد گرد ...۹فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱... شنید آن سخن کارزو کرد مرگبه دشنام زشت و به آواز سختشگفتی بشورید با شوربخت ...۱۰فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲., ...ادامه مطلب

  • 2- آواز و آوا در شاهنامه

  • ۱ ۳۳ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۳ بزد مهره در جام بر پشت پیل ازو برشد آواز تا چند میل خروشیدن کوس با کرنای ... ۳۴ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۲ ... همی بر کمر ساختم بند خوش چو آوای زنگ آمد از پشت پیل خروشیدن کوس بر چند میل ... ۳۵ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱ ... چو خراد و گرگین و رهام نیو به آواز گفتند ما کهتریم زمین جز به فرمان تو نسپریم ... ..., ...ادامه مطلب

  • 1-کشور در شاهنامه

  • فردوسی » هجونامه (منتسب)ایا شاه محمود کشور گشایز کس گر نترسی بترس از خدای ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۸ - گفتار اندر فراهم آوردن کتاب... گذشته سخن ها همه باز جستز هر کشوری موبدی سالخْوردبیاورد کاین نامه را یاد کرد ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۱... چنین گفت بر تخت شاهنشهیکه بر هفت کشور منم پادشاجهاندار پیروز و فرمانروا ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱... کجا شیر مردان جنگ آورندفروزنده لشکر و کشورندکز ایشان بود تخت شاهی به جای ...... گذر کرد از آن پس به کشتی بر آبز کشور به کشور گرفتی شتابچنین سال پنجه برنجید نیز ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴... از ایران و از تازیان لشکریگزین کرد گرد از همه کشوریسوی تخت جمشید بنهاد روی ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳... بر این سان بترسیدی از جان خویشزمین هفت کشور به فرمان تو استدد و دام و مردم به پیمان تو است ...... دد و مردم و مرغ و دیو و پریز هر کشوری گرد کن مهتراناز اخترشناسان و افسونگران ...... سخن دان و بیداردل بخردیز کشور به نزدیک خویش آوریدبگفت آن جگر خسته خوابی که دید ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶... میان بسته فرمان او را سپاهچو خواهد ز هر کشوری صدهزارکمر بسته او را کند کارزار ...-----------------------------------------فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷... نهاده به سر بر ز پیروزه تاجز هر کشوری مهتران را بخواستکه در پادشاهی کند پشت راست ...... بباید بدین داستان داوریک, ...ادامه مطلب

  • 2-کشور در شاهنامه

  • فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۵ ... سپهبد چو لشکر به هامون کشید سپاه سه شاه و سه کشور بدید چنین گفت با لشکر سرفراز ... ... برین بر نهادند و برخاستند سه کشور سراسر بیاراستند چو از دژ رها کرد کاووس را همان گیو و گودرز و هم طوس را سلیح سه کشور سه گنج سه شاه سراپرده و لشکر و تاج و گاه ... ----------------------------------------- فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۹ ..., ...ادامه مطلب

  • 4-مادر در شاهنامه

  • فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵ ... کشانی هم اندر زمان جان بداد چنان شد که گفتی ز مادر نزاد نظاره بریشان دو رویه سپاه ... ۸۷ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۳ ... چنین کام دشمن بخاری همی ز مادر همه مرگ را زاده ایم میان تا ببستیم نگشاده ایم ... ۸۸ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۴ ... همه سر بدادند یکسر بباد گرامی تر آنکو ز مادر نزاد دلیران پیاده شدند آن زمان ..., ...ادامه مطلب

  • مادر  نزاد در شاهنامه

  • فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵... کشانی هم اندر زمان جان بدادچنان شد که گفتی ز مادر نزادنظاره بریشان دو رویه سپاهفردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۴... همه سر بدادند یکسر ببادگرامی تر آنکو ز مادر نزاددلیران پیاده شدند آن زمان ...فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۴... نگون شد سر زنگله جان بدادتو گفتی همانا ز مادر نزادفروهل فروجست و ببرید سر ...۹۲فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳... به فرمان و رایت سرافگنده ایمچو رویین و پیران ز مادر نزادچو فرشیدورد گرامی نژاد ...فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۷... یکی مرد جنگی فریدون نژادکه چون او دلاور ز مادر نزادنباشد مرا ننگ رفتن به جنگ ...=====================مادر نزادچون او دلاور ز مادر نزادگرامی تر آنکو ز مادر نزادچنان شد که گفتی ز مادر نزاد... یکی مرد جنگی فریدون نژاد.........که چون او دلاور ز مادر نزادکشانی هم اندر زمان جان بداد........چنان شد که گفتی ز مادر نزاد... همه سر بدادند یکسر بباد.......گرامی تر آنکو ز مادر نزاد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها