جمعه دهم فروردین ۱۴۰۳ - 5:9 - علی رضا نقش نیلچی - فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱... بدو گفت طوس ای گو سرفرازکشیدی چنین رنج راه درازز بهر بزرگان ایران زمینبرآرامش این رنج کردی گزینهمه سر به سر نیک خواه توایم ...۴۶فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲... بر خویش بر تخت بنشاختشبپرسیدش از رنج راه درازز گردان و از رستم سرفراز ...۸۴فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸... که دادار گیتی چه افگند بنهمان خواب گودرز و رنج درازخور و پوشش و درد و آرام و ناز ...... سراسر به ویرانی آورد رویدل خسرو از درد و رنجش بسوختبه کردار آتش رخش برفروختبدو گفت کاکنون ز رنج درازترا بردهد بخت آرام و ناز ...... یکی بارگی گشت و بنمود رویکنون جان خسرو شد و رنج منهمین رنج بد در جهان گنج منچو یک نیمه ببرید زآن کوه شاه ...... که اهریمن آمد بر این جوانکنون رفت و رنج مرا باد کرددل شاد من سخت ناشاد کرد ...... پر از خون رخ از درد خسته جگرچنین گفت با گیو کای برده رنج ببین تا ز گوهر چه خواهی ز گنج ...... همه پاسبانیم و گنج آن تستفدی کردن جان و رنج آن تستزمین از تو گردد بهار بهشت ...... برفتند بیدار دو پهلوانفرنگیس با رنج دیده پسربه خواب اندر آورده بودند سرز پیمودن راه و رنج شبانجهانجوی را گیو بد پاسباندو تن خفته و گیو با رنج و خشمبه راه سواران نهاده دو چشم ...۸۵فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹... به گیو آن زمان گفت کای سرافرازکشیدی بسی رنج راه درازچنان دان که این پیرسر پهلوان ...فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱... به نومیدی از جنگ گشتند بازنی, ...ادامه مطلب
آشتي كردم با دوست پس از جنگ دراز هم بدان شرط كه با من نكند ديگر ناز زانچه كرده ست پشيمان شد و عذر همه خواست عذر پذرفتم و دل در كف او دادم باز گر نبودم به مراد دل او دي و پرير به مراد دل او باشم از امروز فراز دوش ناگاه رسيدم به در حجرهٴ او چون مرا ديد بخنديد و مرا برد نماز گفتم اي جان جهان خدمت تو ب, ...ادامه مطلب